برلین، ۱۰ آوریل ۱۹۹۷:
دادگاه برلین که حدود ۵ سال پروندهی میکونوس را رسیدگی کرده بود با وجود مخالفت برخی دولتمردان این کشور و اعتراض شدید جمهوری اسلامی ایران، احکام خود را صادر کرد: یک ایرانی به نام کاظم دارابی، به عنوان برنامهریز این جنایت، و عباس رحیل، شهروند لبنانی به اتهام شرکت در ترور به حبس ابد، و دو لبنانی دیگر به نامهای یوسف امین و محمد اتریس به ترتیب به ۱۱ و ۵ سال زندان محکوم شدند. به گفتهی مقامات قضایی آلمان، متهم اصلی که یک ایرانی به نام عبدالرحمان بنیهاشمی، معرف به “شریف” است، موفق میشود از طریق ترکیه به ایران بازگردد. بنیهاشمی رهبری عملیات ترور را برعهده داشت.
در دادگاه برلین مسئولان وقت جمهوری اسلامی ایران یعنی آیتالله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور، علی فلاحیان وزیر اطلاعات و علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت جمهوری اسلامی نیز به زمینه سازی ترور میکونوس متهم شدند. در میان این افراد فقط حکم جلب فلاحیان صادر شده است.
برلین، ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۲ – دو بعدازظهر:
مصطفی قاضیزاده، نمایندهی کمیتهی آلمان حزب دمکرات کردستان ایران در مراسم بیستمین سالگرد “ترور میکونوس” که توسط این حزب و در کنار لوح یادبود این جنایت برگزار شد، ضمن قدردانی از تلاشهای قوهی قضاییهی آلمان، به تأکید گفت: «چنین حکمی که سران یک کشور در کشور دیگری به اتهام دخالت در یک عملیات تروریستی محکوم شوند، بیسابقه است.»
در این مراسم علاوه بر قاضیزاده، چند تن از فعالان سیاسی کرد ایرانی، حمید نوذری، از مسئولان کانون پناهندگان سیاسی ایرانی در برلین و یولیا ویدرمن، نمایندهی حزب چپ آلمان نیز سخنرانی کردند.
برلین، ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۲ – ۷ شب:
سالن کارگاه فرهنگهای پایتخت آلمان که به طور معمول برای برگزاری کنسرت و اجرای تئاتر بهکار میرود، میزبان مراسم بیستمین سالگرد ترور میکونوس و بیستوچهارمین سالگرد اعدامهای دستجمعی زندانیان سیاسی در ایران شده است.
در مراسم سیاسی، بهویژه در مراسم یادبود کشتار مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی، به طور معمول ایرانیهای “نسل اول” مقیم برلین و دوستان و آشنایان و همکاران غیرایرانیآنها، و نیز چند تن از سیاستمدار آلمانی حضور دارند.
اما این بار نیمی از جمعیت حاضر در سالن، که به گفتهی برگزارکنندگان (کانون پناهندگان سیاسی ایرانی در برلین و کمیتهی دفاع از زندانیان سیاسی برلین) بیش از ۳۰۰ نفر هستند را جوانان ایرانی و غیرایرانی تشکیل میدهند.
مراسم با یک دقیقه سکوت آغاز میشود و پس از نمایش بخشی از فیلم “جنایت مقدس”، ساختهی رضا علامهزاده، روال برنامه توسط حمید نوذری، از برنامهریزان شب یادبود اعلام میشود.
آقای نوذری یکی از افرادی است که در طول ۲۰ سال گذشته پروندهی میکونوس را فعالانه دنبال کرده است. او در بارهی انگیزهی فعالیتش در این زمینه میگوید: «وقتی که وکیل پرونده هانس یوآخیم اریگ و دادستان وقت آلمان، برونو یوست، میگویند، این پرونده هنوز بسته نشده، چطور من فعال سیاسی از فعالیت برای روشن شدن زوایای تاریک این فاجعه دست بکشم؟ ما باید روزی را بیابیم که چه کسی نشست میکونوس را لو داده، چه کسی در سفارت ایران مسئول اصلی در رابطه با این ترور بوده و در برنامهریزی شرکت داشته است. ما باید این خواست را به طور دائم مطرح کنیم که آمران این جنایت هم باید به پای میز محاکمه کشیده شوند. ما نباید بگذاریم که این جنایت به فراموشی سپرده شود.»
اتحاد اپوزیسیون
هانس یوآخیم اریگ، از وکیلان خانوادههای قربانیان، نخستین سخنران شب یادبود در کارگاه فرهنگهاست. او یکی از دلایل موفقیت دستگاه قضایی آلمان در این زمینه را “اتحاد اپوزیسیون ایرانی” میداند. اریگ میگوید: «چپ و راست، مذهبی و سلطنتطلب از هیچ کوششی برای روشن شدن این قضیه دریغ نکردند.» او تاکید میکند که «حتی عناصر کلیدی وزارت اطلاعات ایران که از رژیم بریده بودند، برای یافتن حقیقت در این پرونده همکاری کردند».
اریگ در پایان سخنانش بار دیگر به این نکته اشاره میکند که اتحاد اپوزیسیون ایرانی حول محور “ترور میکونوس” باعث صدور یک حکم تاریخی شده است.
شاهد عینی
در شب یادبود، پرویز دستمالچی، یکی از شاهدان عینی ترور میکونوس نیز سخنرانی کرد. ابتدا مشاهدات عینی دستمالچی از طریق یک ویدئو پخش شد، سپس او خود پشت تریبون رفت و به مقولهی اصلاحات در جمهوری اسلامی پرداخت.
این کارشناس سیاسی مقیم آمریکا معتقد است که جمهوری اسلامی ایران به دلیل ساختاری که دارد اصلاحپذیر نیست و کشتار زندانیان سیاسی و نیز ترور مخالفان و منتقدان در خارج کشور، “نتیجهی منطقی” این نوع ساختار سیاسی است.
“کمیسیون حقیقتیاب”
رسم است که در مراسم یادبود، بازماندگان قربانیان با یادآوری خاطرات یا اشاره به ویژگیهای قربانیان، یاد آنها را گرامی میدارند. اما سارا دهکردی، دختر نوری دهکردی و شهره بدیعی، از پرداختن به خاطرات و بازگویی حرفهای تکراری پرهیز کرد.
سارا دهکردی با صراحت گفت: «من خودم را قربانی نمیدانم، من پدرم را هم قربانی نمیدانم. مبارزه و پذیرفتن بهایی که آن مبارزه میتواند داشته باشد، یک انتخاب است و این انتخاب در درجهی اول یک پیام سیاسی را با خود حمل میکند».
جوانترین سخنران شب یادبود سپس به “دوران پس از جمهوری اسلامی” پرداخت و گفت: «همهی ما قطعا به این قضیه فکر کردهایم که جواب این همه جنایت و فاجعهای که درهم پیچیده هستند، و جواب بیعدالتیهایی که در لایههای جامعه نفوذ کردهاند، چه باید باشد؟»
سارا دهکردی که هنگام ترور میکونوس ۹ ساله بوده، در ادامهی سخنانش تاکید کرد: «ما پس از جمهوری اسلامی در حدی غیرقابل تصور کار داریم. یکی از این کارها برنامهریزی برای یک روند حقیقتیابی است، به شرطی که اشتباهاتی را که در این زمینه در جاهای مختلف جهان شکل گرفتهاند تکرار نکنیم.»
او پس از گذار به نکات مثبت و منفی کمیسیونهای حقیقتیاب در آفریقای جنوبی، اظهار داشت که در “ایران پس از جمهوری اسلامی” نباید “اشتباهات مشابهی” صورت بگیرد و “روی شکلهای خشونت ساختار امروزی را بپوشاند”.
اعدامهای دستهجمعی سال ۶۷
آخرین سخنران شب یادبود فرخندهتقدسی، از زندانیان سیاسی دههی ۶۰ بود که پس از اجرای قطعاتی بر روی پیانو توسط هنرمند جوان مقیم برلین، نازنین پیری نیری، سخنرانی خود را آغاز کرد.
خانم تقدسی که بین سالهای ۶۲ تا ۶۸ در زندان بوده، به مقایسهی “زندگی اجتماعی” و نحوهی مقاومت زندانیان در اردوگاههای مرگ ناسیونال سوسیالیستهای آلمان و زندانهای جمهوری اسلامی پرداخت.
این فعال حقوق بشر ضمن تاکید بر اینکه “این دو رژیم در کل با یکدیگر قابل مقایسه نیستند”، از جمله در باره ازخودگذشتگی زندانیان سیاسی ایران در مقابل همبندهایشان سخن راند، و از اینکه، “زندگی اجتماعی” در زندانهای ایران ضریب مقاومت زندانیان را بالا برده است.
فرخنده تقدسی معتقد است که جمهوری اسلامی موفق نشده، با دستگیریها و اعدامهای گسترده، روح مقاومت را از زندانیان سیاسی بگیرد.
برلین، ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۲ – ساعت ده و نیم شب:
از آغاز مراسم یادبود در کارگاه فرهنگهای برلین، برونو یوست، دادستان مسئول پروندهی ترور میکونوس به همراه همسرش در سالن حضور داشت. وی اما از سازماندهندگان این برنامه خواهش کرده بود در مورد حضورش سکوت کنند. پس از سخنرانی فرخنده تقدسی، شماری از ایرانیان که از حضور آقای یوست مطلع شده بودند به این قضیه اشاره کردند و باعث بروز احساسات حاضران در سالن شدند.
به این ترتیب شب یادبود قربانیان ترور میکونوس و کشتارهای دستهجمعی سال ۶۷، با کفزدنهای طولانی برای برونو یوست، فردی که برای یافتن حقیقت در پروندهی میکونوس تلاشخستگیناپذیری بهخرج داده بود، به پایان رسید.
بیست سال گذشت؛ بازخوانی پرونده قتل در میکونوس
چاپ
ارسال به دوستان
ارسال به شبکههای اجتماعی
رستوران میکونوس، برلین
اندازه متن
نیوشا بقراطی
۱۳۹۱/۰۶/۲۶
زمان: ساعت ده و ۵۰ دقيقه شامگاه پنجشنبه، بيست و ششم شهريورماه ۱۳۷۱.
مکان: رستوران ميکونوس. برلين.
دو تبعه کشور لبنان، مسلح به يک قبضه مسلسل يوزی و يک کلت کمری وارد رستوران می
شوند و برجمعی از مخالفان جمهوری اسلامی آتش می گشايند.
چهار نفر. محمد صادق شرفکندی، دبير کل حزب دموکرات کردستان ايران، فتاح عبدلی، نماينده حزب دموکرات کردستان در اروپا، همايون اردلان، نماينده اين حزب در آلمان و نورالله دهکردی، مترجم و دوست شرفکندی به فاصله کوتاهی از زمان حمله جان خود را از دست می دهند و
عزيز غفاری، صاحب رستوران، زخمی می شود.
عاملان اجرای قتل توسط ماموران امنيتی آلمان بازداشت می شوند. چهار لبنانی و يک ايرانی که هماهنگ کننده عمليات بوده است: کاظم دارابی.
درپی تشکيل ۱۴۶ جلسه دادگاه و شنيدن شهادت ۱۷۶ شاهد، دادگاهی که به دادگاه ميکونوس ناميده شد، رای خود را اعلام می کند.
کاظم دارابی در زمينه سرپرستی تيم عمليات ترور در تاريخ بيست و هفتم فروردين ماه ۱۳۷۶، مجرم شناخته شده و محکوم به حبس ابد می شود.
دادگاه، آمرين قتل ها را گروهی از مقامات بلند پايه جمهوری اسلامی ايران معرفی می کند. افرادی که کميته ای را تحت عنوان «کميته امور ويژه جمهوری اسلامی» تشکيل می دهند.
کميته ای متشکل از آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ايران، اکبر هاشمی رفسنجانی، رئيس جمهور وقت، علی فلاحيان، وزير وقت اطلاعات، علی اکبر ولايتی، وزير وقت امور خارجه، محمد ری شهری، وزير اسبق اطلاعات، محسن رضايی، فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، رضا سيف اللهی، فرمانده حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی و آيت الله خزعلی، عضو شورای نگهبان.
در پی صدور حکم دادگاه، جمهوری اسلامی يکی از وخيم ترين تنش های خود را در زمينه ديپلماسی بين المللی تجربه می کند.
تهران تمامی اتهامات را رد می کند. بيش از يک دهه از اين حادثه خونبار، در تاريخ بيستم آذر ماه ۸۶، کاظم دارابی، مجرم رديف اول پرونده ميکونوس از زندان آزاد و وارد تهران می شود.
آزادی دارابی با اعتراض های حقوق بشری همراه می شود. کاظم دارابی در بدو ورود به تهران می گويد که گناهکار نبوده است.
در گفت و گويی که می شنويد با مهدی ابراهيم زاده همراه می شويد. کسی که ساعت ده و ۵۰ دقيقه شامگاه پنجشنبه ، بيست و ششم شهريورماه ۷۱ ، گلوله ها از اطرافش بر بدن
همراهانش نشست و خود، از مهلکه ميکونوس جان سالم به در برد.
اين بازخوانی پرونده يک قتل است به بهانه بيست سالگی آن.
****
آقای ابراهيم زاده، به عنوان پرسش اول می خواستم بدانم که بعد از تمام اين سال ها، در حال حاضر چه حسی داريد؟ خصوصا که دولت آلمان در نهايت، کاظم دارابی، متهم رديف اول پرونده ميکونوس را از زندان آزاد و به تهران بازگرداند؟
حقيقتش من از اين تصميم دولت آلمان متاسفم که کاظم دارابی را که تدارک دهنده ترور ميکونوس بود را آزاد کرد.
احساس شخصی من اين است که به عنوان يک فرد سياسی به هيچ وجه خواهان انتقام جويی شخصی نيستم بلکه بر اين باورم که تا جايی که می شود و از راه های دموکراتيک بايد عدالت را برقرار کنيم.
همين جا يک سوال مطرح می شود و آن اين است که کاظم دارابی که به حبس ابد محکوم شده بود بعد از ۱۵ سال عفو می شود. شما که اين پرونده را از نزديک دنبال کرده ايد بفرماييد که چطور ممکن است چنين اتفاقی رخ دهد؟
يک قانونی در آلمان هست که اگر يک محکوم دو سوم دوران زندانی شدن خود را بگذراند می تواند شامل بخشودگی يا عفو شود.
اما همين عفو و بخشودگی خودش دارای شرايطی است. بدين معنا که حداقل اينکه فهميده باشيد که عمل محکوم چه اثر زيانباری به بار آورده است.
من همين جا اضافه کنم که آقای کاظم دارابی در بدو ورودش به تهران گفت که اساسا در هيچ تشکيلاتی حضور نداشته و فقط عضو اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا بوده است.
حالا می خواستم از شما بپرسم طی سه سال و اندی که محاکمه ادامه داشته است، چه شواهدی مطرح شد که ثابت می کند آقای دارابی بر خلاف آنچه که در تهران گفته ، در اين اقدام دست داشته است؟
آقای دارابی برای تروريست ها خانه تدارک ديده و آن خانه را خودش برای آنها اجاره کرده است.
امکانات لجستيکی، ماشين و امکانات ديگر در اختيارشان گذاشته است. و اثر انگشت متهمان که روی اسلحه هايی که با آن شليک شده، روی وسايل و کمدهای آن خانه ای که آقای دارابی اجاره کرده باقی مانده باشد، ديگر خيلی وضعيت روشنی دارد که چه کسی چه نقشی در اين ماجرا داشته است.
گر چه می دانم چندان برايتان خوشانيد نيست ولی می خواستم به بيست و ششم شهريور ۷۱ برگرديم و خاطره تان را از شب حادثه برايمان تکرار کنيد.
در آن شب از حدود ساعت هشت شب به تدريج برخی از فعالان اپوزيسيون که ساکن برلين بودند و به تقاضا و ميل آقای دکتر صادق شرفکندی که از طريق آقای نوری دهکردی قرار بود به اين جلسه دعوت بشوند، حضور داشتند. چند نفر توانسته بودند به آن جلسه بيايند و عده ای هم نتوانسته بودند حضور داشته باشند.
هدف جلسه ای که تشکيل شده بود چه بود و در مورد چه مسائلی صحبت می شد؟
قبل از پاسخ به اين سوال بايد بگويم شخصيت آقای شرفکندی شخصيتی بود که می توانست به روی اپوزيسيون دموکرات ايران در آن سال ها اثرگذار باشد.
در حزب دموکرات کردستان ايران بعد از آقای قاسملو، آقای دکتر شرفکندی جزو محدود کسانی بود که می توانست اين نقش را در مجموع اپوزيسيون ايفا کند.
هدفش اين بود که بتواند يک هماهنگی بين اعضای اپوزيسيون و نحله های فکری مختلف و گروه های ملی، دموکرات و نيروهای چپ و ساير نيروها ايجاد کند.
تا آنجايی که به يادتان می آيد ممکن است از آن لحظه ای که تروريست ها وارد رستوران شدند برايمان تعريف کنيد و بگوييد که چه اتفاقی افتاد؟
آن لحظه را اگر بخواهم توضيح بدهم بايد بگويم که ما در مورد يک مسئله ملی با دکتر شرفکندی در حال بحث و گفت و گو بوديم که در خلال صحبت من به چهره آقای ميرراشد که مقابل دکتر شرفکندی نشسته بود، نگاه کردم.
در آن لحظه، سمت راست من آقای نوری دهکردی و سمت راست ايشان هم آقای دکتر صادق شرفکندی نشسته بودند.
در آن حالت من داشتم به چشم های مسعود ميرراشد نگاه می کردم که حالت سوالی به خود گرفته بود. حالت پرسش او به علت سوالی بود که در چشم های دکتر ديده بود.
دکتر هم در آن وضعيت فردی را ديده بود که من هم چند دهم ثانيه بعد از دکتر متوجه او شدم. بالای سر آقای ميرراشد فردی با قد حدود ۱۸۵ سانتی متر ايستاده بود که تمام صورتش را تا زير چشم هايش پوشانده بود و فقط می شد رستنگاه مو و پيشانی کوتاه او را ديد.
و در آن حالتی که اين را ديدم با شنيدن يک فحش که شايد به اين خاطر ادا شد تا ما سرمان را بالا کنيم و بتواند چهره مان را ببيند، توجه همه ما جلب شد.
بعد از آن من از زير دستمال نوری ديدم که بعدها معلوم شد که آن نور از شليک يک مسلسل ايجاد شده که در داخل يک ساک يا پوشش جاسازی شده بود.
وقتی که آن شخص داشت شليک می کرد فاصله شما با او چقدر بود؟
فاصله ما به اندازه قطر يک ميز يا دو متر بود. فاصله شليک کننده با من دو متر و با آقای شرفکندی چيزی حدود سه متر بود.
اول به آقای شرفکندی شليک شد؟
اين که اول به کی شليک شد را نمی توانم به طور دقيق بگويم ولی به سمتی شليک می شد که آقای شرفکندی نشسته بود. وقتی آن نور را ديدم به خودم آمدم و فهميدم که دارم يک اتفاقی روی می دهد و فکر کردم که هر لحظه ممکن است يا گلوله و يا ضربه ای به من اصابت کند.
برای همين هم خودم را به سمت چپ کشاندم. يعنی از سمتی که احساس کردم از آن سو نور دارد می آيد به سمت مخالف کشاندم و بعد از آن صدای شيشه و صدای تق تق اصابت پوکه های مسلسل که مثل تگرگ به به زمين می افتاد به گوش می رسيد و بعد از آن صدای حرکت چند پا و يک مکث کوتاه ايجاد شد و بعد از آن هم صدای يک يا چند تير خلاص که دقيق نمی دانم چند تا بود. بعد از آن يک مکث طولانی ايجاد شد.
شما در آن موقع کجا بوديد؟
تا سطح روی ميز پايين رفته بودم. همان طور روی صندلی دو لا شده بودم و نوری دهکردی هم روی من افتاده بود و بعدها آنچه از صورت و دهان نوری بيرون آمده بود به روی پيراهن من ريخته شده بود و بعد از چند لحظه که نمی توانم به طور دقيق بگويم چقدر بود و شايد چند دقيقه بود، به خود آمدم و شروع به صدا زدن کردم و فقط از پرويز و مسعود پاسخ شنيدم و چشمم را که باز کردم در مقابل خودم فتاح عبدلی و همايون اردلان را روی زمين غوطه ور در خون و نوری دهکردی هم به روی من خم شده بود و با صدای خرخر هنوز داشت به سختی نفس می کشيد و دکتر شرفکندی هم روی نوری خم شده بود و حرکتی نمی کرد.
ما بلافاصله به پليس خبر داديم و بعد از آن آمبولانس آمد و وقتی همايون اردلان و فتاح عبدلی و دکتر شرفکندی را به بيمارستان منتقل نکردند فهميديم که احتمالا آنها بايد درگذشته باشند.
نوری دهکردی هم در راه بيمارستان و گويا چند دقيقه بعدش جان سپرده بود.
http://www.radiofarda.com/content/f5-mikonon-terror-plot-anniversary-in-berlin/24710182.html
لایکلایک
میکونوس؛ بیست سال بعد: حکم دادگاه و توقف ماشین ترور خارجی
مجید محمدی
جامعه شناس
به روز شده: 19:18 گرينويچ – 16 سپتامبر 2012 – 26 شهریور 1391
فیسبوک
تویتر
به اشتراک بگذارید
ارسال صفحه
چاپ مطلب
تنها پس از برگزاری دادگاه میکونوس و بحران دیپلماتیک با کشورهای اروپایی بود که ترورها در خارج کشور متوقف شد
ماشین ترور جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به کار افتاد و صدها نفر از اعضای رژیم سابق، بهاییان، سنیان، مسیحیان تبشیری، گروههای سیاسی انقلابی اما مخالف، گروههای سیاسی قومی و دیگر دگرباشان و دگر اندیشان را در سالهای بعد به کام مرگ کشید.
در دهه اول انقلاب، اعدام انقلابی و کشتن “مزدوران و جیره خواران امپریالیسم” که همه مخالفان هر گروه انقلابی را شامل می شد بخشی از ارزشهای گفتمان انقلابی چپ و اسلامگرا به شمار می رفت.
موضوعات مرتبط
گزیده ها
بر اساس یافتههای دادستانها و قضات آلمانی، این ماشین در خارج از کشور تحت مدیریت گروهی از بالاترین مقامات سیاسی به کار خود تا ترور رستوران میکونوس ادامه داد و تنها پس از برگزاری دادگاه و بحران دیپلماتیک با کشورهای اروپایی بود که ترورها در خارج کشور متوقف شد.
در داخل نیز تا اوج گیری قتلهای زنجیرهای فعالان سیاسی و نویسندگان، ترورها از سوی گروههای مختلف اما همه با پشتیبانی مستقیم و غیر مستقیم نهادهای نظامی و امنیتی حکومتی ادامه یافت و تنها زمانی که تشت آنها از بام افتاد و انگشتهای اتهام مستقیما به سوی رهبر کشور نشانه رفت متوقف شد.
چرا ترورهای خارج کشور پس از دادگاه میکونوس و ایراد صریح اتهام علیه بالاترین مقامات جمهوری اسلامی متوقف شد؟ آیا نفس دادگاه میکونوس به عنوان اولین دادگاهی که علاوه بر عاملان، به سراغ دستور دهندگان رفت نقشی اساسی در این موضوع نداشت؟ آیا روی کار آمدن دولت خاتمی را می توان دلیل اصلی توقف ترورها در خارج و بعد در داخل به شمار آورد؟ چرا پس از کنار رفتن دولت خاتمی این ترورها ادامه نیافت؟ آیا تحولی در اپوزیسیون موجب این تغییر رفتار نبود؟
ترور، سیاست راهبردی
ترور برآیند مستقیم سه نگرش در میان مقامات جمهوری اسلامی است: خود- حق پنداری، تمامت خواهی و باور به استحقاق نابودی مخالفان و منتقدان که همگی عوامل شیطان (از جمله امپریالیسم) تلقی می شوند. به همین دلیل ترور و حذف همانند سانسور و ارعاب یکی از سیاستهای راهبردی همیشگی جمهوری اسلامی بوده است. در این وضعیت نمی توان از چرایی تمسک به ترور توسط مقامات جمهوری اسلامی پرسید چون این امر اصلی راهبردی در نظام عقیدتی آنان است بلکه اگر ترور متوقف شود می توان پرسید که چه عوامل و شرایطی آنها را مجبور به کنار گذاشتن این سیاست راهبردی کرده است.
تقارن دو اتفاق
“درست دو ماه بعد از صدور حکم دادگاه برای متهمان در آلمان و متهم شدن مسئولان جمهوری اسلامی ایران یعنی هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت، علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت، علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت و علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی به زمینه سازی ماجرای میکونوس و فراخوانده شدن سفرای کشورهای عضو اتحادیهی اروپا از ایران، محمد خاتمی بر موج اصلاح خواهی مردم به ریاست جمهوری رسید.”
درست دو ماه بعد از صدور حکم دادگاه برای متهمان در آلمان و متهم شدن مسئولان جمهوری اسلامی ایران یعنی هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت، علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت، علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت و علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی به زمینه سازی ماجرای میکونوس و فراخوانده شدن سفرای کشورهای عضو اتحادیهی اروپا از ایران، محمد خاتمی بر موج اصلاح خواهی مردم به ریاست جمهوری رسید. عوض شدن روحیه جامعه در نیمه دهه هفتاد و اندکی بازتر شدن فضا به اروپاییها نیز این امید را می داد که با ایرانی کمتر دردساز و تنش زا و بیشتر اهل همکاری مواجه خواهند بود. انتخابات هفتم ریاست جمهوری که نتیجهاش در تقابل با خواست رهبر کشور و نهادهای انتصابی بود آنها را از یک مخصمه جدی در سیاست خارجی نجات داد و بحران در سیاست خارجی و اقداماتی مثل تحریمها را بیش از یک دهه به تاخیر انداخت.
انتخابات هفتم ریاست جمهوری نه تنها کاهش دهنده فشار بر حکومت جمهوری اسلامی بود بلکه این حکومت را قانع ساخت که دیگر نمی تواند به ابزار ترور در کشورهای دیگر بدون هزینه زیاد متوسل شود. البته در نتیجه این انتخابات خط ترورهای داخل کشور نیز دو سال بعد به نقطه انتها رسید. از این جهت انتخابات هفتم ریاست جمهوری گرچه نتوانست به فرایند بلند مدت دموکراتیزاسیون کشور کمک چندانی کند اما در نتیجه فعل و انفعالات میان جامعه و دولت و بازتر شدن فضای رسانهای، حکومت به این نتیجه رسید که دیگر هزینههای ترور بیش از منافع آن در داخل و خارج است. همچنین این انتخابات تمرکز حکومت را از مخالفان خارج کشور به مخالفان داخلی انتقال داد و حکومت متوجه شد که خطر بزرگ تر در داخل کشور است و تجدید نظر طلبی و زندگی باوری کیان نظام مطلقه را تهدید می کند.
تقدم برنامهی هستهای بر دیگر عوامل بحران زا
جمهوری اسلامی رژیمی بحران زا و بحران زی است. تصور مقامات این است که بدون بحران در سیاست داخلی یا سیاست خارجی، آنها ضرورت وجودی خود را برای جامعه از دست می دهند. مقامات نظام نه کارنامه موفقی در تأمین معیشت و امور مادی مردم داشتهاند و نه کارنامه موفقی در امور معنوی و اخلاقی جامعه. بنابراین تصور آنها مبنی بر این که در شرایط تهدید و ناامنی مردم بدانها احساس نیاز می کنند (با توجه به پیشینه نظامی و امنیتی اکثر کادرهای مدیریتی جمهوری اسلامی) تصوری دور از واقعیت نیست. در این شرایط آنها به بحران نیاز دارند تا توده مردمی که امنیت را بر هر چیز ترجیح می دهند علیه آنان شورش نکنند و صبر کنند که شرایط برای کنار گذاشتن مدیران نالایق امروز مهیا شود.
“از نیمه دوم دهه هفتاد به تدریج مسئله هستهای (که در دهه هفتاد بخشهای مهمی از آن به طور پنهانی دنبال می شد) در سیاست خارجی تقدم یافت و جمهوری اسلامی دیگر آتش افروزیهای خود در کشورهای اروپایی را برای استفاده از شکاف میان اروپا و ایالات متحده در پیشبرد برنامه هستهای کنار گذاشت.”
از نیمه دوم دهه هفتاد به تدریج مسئله هستهای (که در دهه هفتاد بخشهای مهمی از آن به طور پنهانی دنبال می شد) در سیاست خارجی تقدم یافت و جمهوری اسلامی دیگر آتش افروزیهای خود در کشورهای اروپایی را برای استفاده از شکاف میان اروپا و ایالات متحده در پیشبرد برنامه هستهای کنار گذاشت. اکنون برنامهی هستهای به اولویت اول حکومت تبدیل شده و سران رژیم نمی خواستند موضوعات دیگر مانع از خریدهای غیر قانونی و برنامههای پنهان آنها شوند. بودن خاتمی در راس قوه مجریه و امکان افشای اقدامات خشونت آمیز توسط مدیران اصلاح طلب از یک سو و پذیرش بین المللی دولت وی به عنوان چهرهای میانه رو از سوی دیگر به این تغییر جهت کمک کرد.
نقش دادگاه
جمهوری اسلامی از روز اول تاسیس افراد نزدیک به رژیم سابق و مخالفان خود را در دادگاههای نمایشی و پنهان سرپایی محاکمه کرده و به قتل می رسانده است. اما مقامات این رژیم پس از رسیدن به قدرت هیچگاه تن به شکایت مخالفان و حضور در دادگاه ندادهاند. دادگاه میکونوس پس از سالها اقدامات غیر قانونی و ارعاب انگیز، اولین موردی بود که در آن به دخالت مقامات عالی رتبه ایران در این گونه اعمال رسیدگی شد. احضار سفیران کشورهای اروپایی اولین اقدام هماهنگ چند دولت علیه اقدامات تروریستی رژیم در پی حکم دادگاه بود.
توقف ترور بعد از برگزاری دادگاه و متهم شدن سران رژیم نشان داد که صرف به جریان افتادن فرایندهای قانونی می تواند نقش بازدارنده داشته باشد. دولتها در دنیای دموکراتیک حتی اگر به دنبال منافع اقتصادی خود باشند نمی توانند در برابر افکار عمومی با دولتها و افرادی که مرتکب جنایت شده باشند به راحتی به داد و ستد بپردازند. در پرونده قتلهای زنجیرهای هم حتی بدون برگزاری دادگاه، هنگامی که حقایق به تدریج در رسانههای داخلی مطرح شد، حکومت در پی جلوگیری از افشای بیشتر حقایق برآمد.
خلق شبیخون فرهنگی و جنگ نرم
“آقای خامنهای احساس می کرد با نوع دیگری از اپوزیسیون مواجه است، گروههایی که بعد از انتخابات سال ۸۸ آنها را فتنه گر خواند. این گروهها اغلب در تاسیس نظام مشارکت داشتند، اما از مرگ باوری و خودی-غیر خودی کردن و محدودیتهای دهه شصت خسته شده و به دنبال حکومتی عرفی تر و جامعهای بازتر و آزادتر بودند.”
آیت الله خامنهای پس از شکست در انتخابات دوم خرداد متوجه شد که قافیه نبرد فرهنگی و نظری را به اصلاح طلبان که بالاتفاق با خشونت و مبارزه مسلحانه مخالف و مبشر حکومت قانون و مشارکت مردم بودند و نمی شد آنها را هزار هزار مثل مجاهدین خلق در زندان به اتهام براندازی کشت، باخته است. این درک به علاوه تلاش ناموفق وزارت اطلاعات برای کشتن یک فهرست ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفره باعث شد که در عین افزایش فشارهای سیاسی و امنیتی بر مخالفان، ترور آنها متوقف شود.
آقای خامنهای احساس می کرد با نوع دیگری از اپوزیسیون مواجه است، گروههایی که بعد از انتخابات سال ۸۸ آنها را فتنه گر خواند. این گروهها اغلب در تاسیس نظام مشارکت داشتند، اما از مرگ باوری و خودی-غیر خودی کردن و محدودیتهای دهه شصت خسته شده و به دنبال حکومتی عرفی تر و جامعهای بازتر و آزادتر بودند. همچنین در پی آن بودند که کارکرد و چهرهی مذهب را در جامعه تغییر دهند. از این جهت بود که آقای خامنهای و وفاداران نظامی و امنیتیاش متوجه شده بودند که دیگر ترور مخالفان نمی تواند جلوی سیل مخالفتهای عمومی را بگیرد و آنها باید به روشهای دیگری مثل جمع آوری بشقابهای دریافت سیگنالهای ماهوارهای، بسط و هوشمند سازی دستگاه های شنود تلفنی، ارسال پارازیت بر روی امواج ماهوارهها، فیلترینگ اینترنت، بازداشت و زندانی کردن تک تک هنرمندان و نویسندگان و روزنامه نگاران منتقد و فعال، پرونده سازی برای آنان و اعمال فشار بر آنان برای مهاجرت، متوسل شوند.
مهندسی فرهنگی رهبر جمهوری اسلامی با تزریق میلیاردها دلار به حوزه های علمیه و نهادهای تبلیغاتی حکومت در کنار اعمال سخت ترین محدودیتها بر اهالی منتقد فرهنگ و هنر و دانشگاهیان پیامد این تغییر سیاست از ترور به سیاست چماق و هویج بوده است. تنها نقطهای که حکومت او مجبور شد علنا دست به سلاح ببرد تظاهرات خیابانی پس از انتخابات ۸۸ بود که وی تصور کرد بدون کشتن نمی تواند معترضان را به خانه ها بازگرداند.
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/09/120911_l44_mykonos_mohammadi.shtml
لایکلایک
ابوالحسن بنیصدر اولین کسی بود که در نشریهاش “انقلاب اسلامی در هجرت” اسنادی را مبنی بر دستداشتن مقامات جمهوری اسلامی در ترور میکونوس منتشر کرد.
http://www.dw.de/dw/article/0,,16242416,00.html
لایکلایک
ایران
سالگرد ترور میکونوس در گفتوگو با دبیرکل حزب دموکرات کردستان
مصطفی هجری دبیرکل حزب دموکرات کردستان به دویچه وله میگوید جمهوری اسلامی با ترور شخصیتهای کرد ثابت کرد به دنبال رفع مشکل کرد و غیرکرد از طریق مذاکره نیست. بیستمین سالگرد میکونوس در گورستان پرلاشز پاریس برگزار شد.
در بیستمین سالروز ماجرای ترور میکونوس، بسیاری از شخصیتها و فعالان سیاسی کرد، مقابل گورستان پرلاشز در پاریس جایی که رهبران قبلی حزب دموکرات کردستان در آن خاک شدهاند، تجمع کردند.
مصطفی هجری دبیرکل حزب دموکرات کردستان و یکی از سخنرانان مراسم بیستمین سالگرد ترور میکونوس به دویچه وله میگوید: «ما مسئله میکونوس را خیلی جدی دنبال کردیم، بلکه بتوانیم غیر از اطلاعاتی که از طرف دادگاه اعلام شد، اطلاعات دیگری به دست بیاوریم. ولی متاسفانه چیز مشخص دیگری به دست نیاوردیم. البته شایعات در مورد این رویداد خیلی زیاد است، ولی ما به عنوان یک حزب سیاسی نمیتوانیم بر شایعات تکیه کنیم، بلکه بر مسائلی که بشود با اسناد و مدارک آن را ثابت کرد، تکیه داریم.»
بشنوید: گفتوگو با مصطفی هجری دبیرکل حزب دموکرات کردستان
مصطفی هجری دبیرکل حزب دموکرات کردستان که در مراسم بیستمین سالگرد ترور میکونوس با موضوع “تروریسم دولتی جمهوری اسلامی ایران” سخنرانی کرده است، ادامه میدهد: «اطلاعاتی که ما در مورد حادثه میکونوس در دست داریم، همان اطلاعاتی است که دادگاه برلین به آن نتیجه رسید، اینکه طرحریزان اصلی این برنامه مسئولان حکومتی در سطح بالا بودند و به وسیله عوامل ایرانی و غیرایرانی خودشان، متاسفانه این توطئه را اجرا کردند.»
بیست سال پیش، روز ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ چهار فعال سیاسی ایرانی در رستوران میکونوس برلین به قتل رسیدند. دادگاه رسیدگی به پرونده این ترور، شماری از مسئولان ارشد جمهوری اسلامی را به عنوان آمران این جنایت مجرم شناخت.
ببینید: بازخوانی ترور میکونوس پس از ۲۰ سال به روایت تصویر
صادق شرفکندی دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، به همراه فلاح عبدلی و همایون اردلان نمایندگان این تشکل در اروپا و آلمان و همچنین نوری دهکردی، از شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون ایران ساکن برلین در ترور میکونوس کشته شدند.
مطابق اظهارات بازماندگان این حادثه و گزارشهای پلیس، اندکی پیش از ساعت یازده شب دو مرد مسلح لبنانی وارد رستوران شدند و یکی از آنها با مسلسل به سوی حاضران تیراندازی کرد. دبیرکل حزب دموکرات و دو همراه کردش در همان محل جان سپردند و نوری دهکردی که ۷ گلوله به او اصابت کرده بود پس از انتقال به بیمارستان درگذشت.
http://www.dw.de/dw/article/0,,16245106,00.html
لایکلایک
بیستمین سالگرد واقعه میکونوس
آیتالله خامنهای، میکونوس و “سیلی محکم”
دادگاه رسیدگی به پرونده ترور میکونوس ۵ سال طول کشید. جنبه مهم و تاریخی رای دادگاه آن بود که برای نخستینبار مسئولان تراز اول یک نظام سیاسی را محکوم کرد. تاثیر این بخش از حکم دادگاه میکونوس چه بود؟
احکام دادگاه رسیدگی به پرونده ترور میکونوس در برلین در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۷۶ صادر شد. در رای دادگاه علاوه بر تعیین مجازات افرادی که بهطور مستقیم در عملیات ترور شرکتداشتند، مقامهای تراز اول نظام جمهوری اسلامی ایران نیز به دست داشتن در قتل مخالفان خود در خارج از کشور متهم شده و به خاطر تروریسم دولتی توسط دادگاه میکونوس محکوم شدند.
دادگاه عالی برلین بهطور رسمی از آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، اکبر هاشمی رفسنجانی، رئيس جمهور وقت، علیاکبر ولایتی، وزیر وقت امور خارجه و علی فلاحیان وزیر وقت اطلاعات نام برده و آنها را به دلیل صدور دستور ترور میکونوس محکوم کرد.
با انتشار رای دادگاه، نخست دولت آلمان و سپس دولتهای دیگر اروپایی در همبستگی با آلمان و در اعتراض به دخالت حکومت ایران در قتل مخالفان خود، سفیران خود را از تهران فراخواندند. هم رای دادگاه میکونوس و هم این اقدام دستهجمعی سفیران اروپایی برای خروج از تهران برای نظام سیاسی ایران غیرمنتظره بود.
با اینحال آیتالله خامنهای در تلاش بود که اثرات رای دادگاه میکونوس و اعتراض اروپاییها بر رفتار حکومت ایران را ناچیز جلوه دهد.
یادمان بیستمین سالگرد ترور میکونوس در برلین
خامنهای چند هفته پس از خروج دستهجمعی سفیران اروپایی از تهران در سخنانی گفت: «اروپا خیال نکند که ما به او احتیاج داریم؛ ابداً. ما به اروپا هیچ احتیاجى نداریم. ما کشور خودمان را مىتوانیم بدون اروپا هم اداره کنیم. حالا فرض کنید، اگر چهار قلم کالاى لوکس و تجمّلاتى از فلان جا مىآید، نیاید؛ چه اهمیتى دارد. آنچه که مورد نیاز ملت ماست، در داخل تولید مىشود.»
پس از چند ماه سفیران معترض یکی یکی به تهران بازگشتند. دستگاه رهبری ایران این حرکت را به حساب پیروزی خود گذاشت.
حدود پانزده سال پس از صدور رای دادگاه میکونوس، در شهریورماه سال ۱۳۹۰ آیتالله خامنهای در دیدار با کارگزاران نظام بار دیگر به ماجرای میکونوس و خروج جمعی سفیران اروپایی از تهران اشاره کرد. وی از “سیلی سختترى” سخن گفت که اروپاییها در این حادثه از ایران دریافت کردند: «یک روزى یکى از دولتهاى اروپایى نسبت به جمهورى اسلامى اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد؛ همان دولت سر قضیهى قهوهخانهى میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولین درجهى یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهاى اروپایى با آنها همدست شدند، همهشان سفراى خود را از تهران فراخوانى کردند؛ اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلى بزنند، البته سیلى سختترى خوردند.»(به نقل از سایت شخصی آیتالله خامنهای)
اما فارغ از اتفاقاتی که در آن سال میان ایران و اروپاییها گذشت، هر ناظر بیطرفی با مروری به حوادث ۲۰ سال پس از حادثه خونبار میکونوس به این نتیجه خواهد رسید که “سیلی محکم” را قضات حقیقتجوی و عدالتخواه دادگاه پرونده میکونوس زدند و آنکه این سیلی محکم را دریافت و برای همیشه دستوپای خود را جمع کرد، تروریسمی بود که طی چند سال پیش از حادثه میکونوس جان دهها نفر از ایرانیان مهاجر را گرفته بود. این هیولا دیگر نتوانست از جای خود برخیزد و جان دوباره بگیرد.
http://www.dw.de/dw/article/0,,16245001,00.html
لایکلایک
بیستمین سالگرد واقعه میکونوس
۲۰ سال پس از ترور میکونوس و محکومیت رهبران ایران
بیست سال پیش، در۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ چهار فعال سیاسی ایرانی در رستوران میکونوس برلین به قتل رسیدند. دادگاه رسیدگی به پرونده این ترور شماری از مسئولان ارشد جمهوری اسلامی را به عنوان آمران این جنایت مجرم شناخت.
در میان پروندههای ترور مخالفان که رهبران جمهوری اسلامی متهمان اصلی آنها محسوب میشوند، ماجرای رسیدگی به قتل چهار فعال سیاسی ایرانی در رستوران میکونوس برلین جایگاهی خاص دارد.
دادگاه میکونوس سران حکومت ایران را به عنوان آمران ترور مخالفان در رستوران میکونوس برلین معرفی کرده است. در حکم دادگاه مشخصا علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و اکبر هاشمی رفسنجانی و علی اکبر ولایتی رئیس جمهور و وزیر خارجه وقت ایران به عنوان دستوردهندگان ترور میکونوس معرفی میشوند.
علی فلاحیان، وزیر اطلاعات وقت نیز مسئول مستقیم اجرای فرمان رهبران ایران شناخته شده است. فلاحیان در جریان دادگاه رسیدگی به انفجار مرکز یهودیان در بوئنوسآیرس نیز محکوم شده و حکم جلبش در اختیار پلیس بینالمللی (اینترپول) قرار گرفته است.
سوءتفاهم نجاتبخش
دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، صادق شرفکندی همراه با نمایندگان این تشکل در اروپا و آلمان، فلاح عبدلی و همایون اردلان هفتهی آخر شهریور ماه ۱۳۷۱ برای شرکت در کنگره بینالمللی احزاب سوسیالیست و سوسیال دموکرات به برلین سفر کردند.
دکتر صادق شرفکندی، دبیرکل پیشین و مقتول حزب دمکرات کردستان ایران
این کنگره در روزهای ۱۴ تا ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ برگزار شد و نوری دهکردی، از فعالان سیاسی سرشناس برلین که با رهبران کرد رابطهای دیرینه داشت نقش مترجم و راهنمای هیأت حزب دموکرات را بر عهده گرفته بود.
قرار بود شماری از فعالان سیاسی ایرانی ساکن آلمان پس از پایان کار کنگره با شرفکندی و همراهانش دیدار و گفتگو کنند. محل این نشست رستوران یونانی میکونوس در خیابان پراگ برلین تعیین شد که به یک ایرانی تعلق داشت. ظاهرا بر اثر سوءتفاهمی که بر سر تاریخ برگزاری این دیدار (بین جمعهشب و شب جمعه) پیش آمده اکثر دعوتشدگان موفق به ملاقات با هیات حزب دموکرات کردستان نشدند.
تیرخلاص پس از به رگبار بستن قربانیان
پنجشنبه شب، ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ شرفکندی و همراهانش به رستوران میکونوس رفتند و از میان دعوتشدگان تنها پرویز دستمالچی و مجتبی ابراهیمزاده که از تغییر تاریخ اطلاع پیدا کرده بودند به آنها ملحق شدند. به گفتهی دستمالچی دو ایرانی دیگری که اتفاقی در رستوران حضور داشتند نیز به دعوت دهکردی به این جمع پیوستند.
نوری دهکردی، از شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون ایران ساکن برلین که در ترور میکونوس کشته شد.
مطابق اظهارات بازماندگان این حادثه و گزارشهای پلیس، اندکی پیش از ساعت یازده شب دو مرد مسلح لبنانی وارد رستوران شدند و یکی از آنها با مسلسل به سوی حاضران تیراندازی کرد. دبیرکل حزب دموکرات و دو همراه کردش در همان محل جان سپردند و نوری دهکردی که ۷ گلوله به او اصابت کرده بود پس از انتقال به بیمارستان درگذشت.
تروریستها برای اطمینان از کشته شدن هدف اصلی پیش از رفتن تیرخلاص را نیز به سر شرفکندی و همایون اردلان که هنوز زنده بود شلیک میکنند.
کشیده شدن پای رهبران ایران به ماجرا
اندکی پس از رویداد میکونوس پلیس آلمان، و به گفتهی برخی منابع از طریق ماموران سرویس اطلاعاتی بریتانیا، از مخفیگاه دو سوء قصدکننده باخبر شدند و آنها را دستگیر کردند. این دو نفر عباس رایل و یوسف امین، شهروندان لبنان بودند که در خانهی احمد، برادر یوسف در ایالت نوردراین وستفالن مخفی شده بودند.
یوسف امین اندکی پس از دستگیری به جرمش اعتراف کرد و محل مخفیکردن اسلحهها و خودرویی را که با آن فرار کرده بودند فاش کرد. او همچنین مشخصات کاظم دارابی را که در دادگاه مشخص شد کار سرپرستی و تدارکات تیم ترور را بر عهده داشته در اختیار ماموران پلیس گذاشت.
دارابی سه روز بعد دستگیر شد و با مشخص شدن ارتباطش با دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی و واحد برونمرزی سپاه پاسداران پای حکومت ایران را به یکی از جنجالیترین پروندههای قضایی تاریخ آلمان کشاند.
همایون اردلان (راست) و فتاح عبدلی، از رهبران حزب دمکرات کردستان ایران که در ترور میکونوس به قتل رسیدند.
خلافگویی موسویان در مورد دارابی
حسین موسویان سفیر وقت ایران در بن تلاش فراوانی کرد تا هرگونه ارتباط دولت جمهوری اسلامی با دارابی را منکر شود. موسویان چند سال پیش در کتابی به نام “بررسی روابط ایران و آلمان” فصلی را به ماجرای میکونوس اختصاص داده است.
موسویان که خود بعدها در ایران به جاسوسی متهم شده حکم دادگاه در مورد محکومیت مسئولان ارشد ایران و ارتباط دارابی با دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی را بیاساس عنوان میکند. او در بخشی از این کتاب مینویسد «دارابی در سال ۱۹۸۳ در آستانه اخراج از آلمان بود که دولت ایران نزد مقامات اداره مهاجرت پادرمیانی کرده و وی را قادر ساخت در آلمان بماند.»
به نظر میرسد سفیر سابق ایران برای رد گمکردن تاریخ این ماجرا را تحریف کرده و در مورد نقش سفارت جمهوری اسلامی در جلوگیری از اخراج دارابی واقعیت را وارونه جلوه میدهد. مطابق اسنادی که در اختیار دادستان کل آلمان قرار گرفته دارابی که از رهبران قدیمی و فعال گروههای فشار جمهوری اسلامی در اروپا محسوب میشود به عنوان یکی از رهبران حمله به تجمعهای اعتراضی و تظاهرکنندگان مخالف حکومت ایران برای پلیس چهرهای شناخته شده بود. او در پی حمله به خوابگاه دانشجویان ایرانی در شهر ماینز بازداشت و مدتی زندانی شده است.
دارابی ۱۷ شهریور ۱۳۸۹ در گفتگویی با تلویزیون دولتی ایران به فعالیتهای خود در آلمان اشاره میکند و میگوید «به همراه ۸۶ نفر از بچه مسلمانها به علت برخورد با ضد انقلاب ۶ ماه زندانی بودم.» بر اساس اسناد موجود در پرونده، دارابی قرار بود پس از این درگیری از آلمان اخراج شود که با تلاش فراوان سفارت جمهوری اسلامی در بن از این کار جلوگیری شد.
#bbig
احضار وزیر اطلاعات به دادگاه
در جریان دادگاه میکونوس دارابی به عنوان سازمانده عملیات ترور، و عباس رایل، شهروند لبنانی که نقش اصلی در این جنایت را بر عهده داشته به حبسابد و دو لبنانی دیگر، یوسف امین و محمد اتریس به ترتیب به ۱۱ و ۵ سال زندان محکوم شدند.
دادستان کل آلمان وزیر وقت اطلاعات، فلاحیان را نیز به عنوان مظنون به عامل اجرای احکام تروریسم دولتی جمهوری اسلامی بودن به دادگاه احضار کرد. این احضاریه بعدا به درخواست وزیر دادگستری آلمان مسکوت گذاشته شد.
مطابق برخی گزارشهای رسانهای، یکی دیگر از اعضای گروه ترور فردی به نام فضلالله حیدر (معروف به ابوجعفر) بوده که موفق شده به لبنان بگریزد. گفتهی میشود همکاران دارابی در جریان ترور میکونوس شیعیان لبنان و از اعضای حزبالله بودهاند.
سه عضو کمیته ترور جمهوری اسلامی در برلین که عملیات ترور را اجرا کردند. کاظم دارابی (سمت راست)
مسئولان جمهوری اسلامی بارها به صراحت گفتهاند با اسلامگرایان افراطی حزبالله رابطهای تنگاتنگ دارند و با کمکهای مالی و ارسال تجهیزات از آنها حمایت میکنند. رهبران حزبالله نیز تاکید میکنند حاضرند به خاطر حفاظت از منافع جمهوری اسلامی در هر نقطهی جهان دست به عملیات نظامی بزنند.
تروریسم دولتی سابقهدار
ماجرای میکونوس نخستین عملیات تروریستی ماموران جمهوری اسلامی در خارج از کشور نبوده است. چنین عملیاتی دو ماه پس از برپایی این حکومت و به دستور مستقیم حاکم وقت شرع صادق خلخالی با ترور شهریار شفیق، خواهرزادهی آخرین شاه سلسله پهلوی در پاریس آغاز شد.
در میان قربانیان تروریسم دولتی در خارج از کشور شخصیتهای سرشناسی مانند شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر حکومت سلطنتی و فریدون فرخزاد خواننده و شومن معروف نیز دیده میشوند.
عبدالرحمان قاسملو دبیرکل پیشین حزب دموکرات کردستان نیز سه سال پیش از ماجرای میکونوس در وین به قتل رسید. در مورد عملیات تروریستی حکومت جمهوری اسلامی کتابها، گزارشها و فیلمهای مستند فراوانی تهیه و منتشر شده است.
دست داشتن ماموران جمهوری اسلامی در بسیاری از ترورهایی که در خارج از ایران اتفاق افتاده اثبات شده است. با این همه پیگیری هیچ یک از این ترورها به اندازهی پرونده میکونوس سر و صدا و جنجال به پا نکرد و هزینهای به این گزافی برای حکومت ایران در بر نداشت.
“کمیته ویژه” سران حکومت برای ترور مخالفان
پافشاری قاضی دادگاه برلین و دادستان کل آلمان، تلاش گسترده فعالان و نهادهای سیاسی و حقوق بشری ایرانی و بینالمللی، و پیگیری رسانهها دخالتهای بیرونی در بررسی ماجرای میکونوس را به حداقل رساند. در دادگاه بیش از ۱۷۰ نفر به عنوان شاهد و مطلع حضور یافتند.
یکی از شاهدان دادگاه ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهور سابق ایران بود که به دلیل حضور در ساختار قدرت، اطلاعات مهمی از جزییات و نحوهی تصمیمگیری در مورد ترور مخالفان در اختیار دادگاه گذاشت. همراه بنیصدر یکی از ماموران سابق اطلاعاتی جمهوری اسلامی که بعدا ابوالقاسم مصباحی معرفی شد نیز در دادگاه شهادت داد و به تشریح جزییات فعالیتهای تروریستی ماموران حکومتی در خارج از کشور پرداخت.
علی فلاحیان (از چپ نفر دوم)، وزیر وقت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی ایران در مراسم نماز جمعه تهران به تاریخ ۱۱ آوریل ۱۹۹۷. اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور وقت پیش از اعلام رأی نهایی دادگاه میکونوس دولت آلمان را تهدید کرده بود. وی گفت در صورتی که حکمی علیه ایران صادر شود، آلمان باید بداند که چه “امتیازاتی را در ایران از دست میدهد”.
مطابق اظهارات دادستان مدارکی که به دادگاه ارائه شده اثبات میکند که رهبر جمهوری اسلامی شخصا ترور مخالفان را طرح میکرده و کمیتهی ویژهای که سران ارشد حکومت، از حمله رئیس دولت و وزیر خارجه در آن عضو هستند، در مورد آنها تصمیم نهایی را اتخاذ میکند. بر این اساس نظارت و اجرای تصمیمهای این کمیته بر عهده وزیر اطلاعات علی فلاحیان بوده است.
“جمهوری اسلامی بزرگترین حامی تروریسم”
دادگاه میکونوس پاییز سال ۱۹۹۳ کار خود را آغاز، و حدود سه سال و نیم بعد در بهار ۱۹۹۶ (۲۱ فروردین ۱۳۷۵) رای نهایی را صادر کرد. صدور رای دادگاه، به ویژهی معرفی رهبران جمهوری اسلامی به عنوان آمران ترور مخالفان و احضار وزیر اطلاعات روابط دیپلماتیک تهران و بن را به شدت تیره کرد و به ترک موقت ایران از سوی شماری از سفیران کشورهای اروپایی انجامید.
تهران حکم دادگاه میکونوس را “سیاسی و مغرضانه” خواند و مدعی شد این حکم تحت تاثیر آمریکا و اسرائیل صادر شده است. به رغم این ادعا، ناظران معتقدند تاثیر حکم دادگاه میکونوس و ضربهای که به حیثیت مخدوش رهبران جمهوری اسلامی وارد شد، این کشور را در اقدامهای تروریستی علیه مخالفان در خارج بسیار محتاط کرد.
هاشمی رفسنجانی با انکار نقش خود در ترور مخالفان، همصدا با دیگر رهبران ایران بارها مدعی شده که کشورش با تروریسم در هر شکل آن مخالف است. با این همه کشورهای غربی، و در راس آنها آمریکا و بریتانیا حکومت جمهوری اسلامی را بزرگترین حامی تروریسم در جهان معرفی میکنند.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در میان نظامیان سپاه پاسداران.
پیامدهای ادامهدار ماجرای میکونوس
ماجرای میکونوس با صدور حکم دادگاه به پایان نرسید. حدود هشت سال بعد (آوریل ۲۰۰۴) شهردار منطقه شارلوتنبورگ برلین، مونیکا تیمن به رغم اعتراض شدید مقامهای جمهوری اسلامی از لوح یادبود قربانیان میکونوس پردهبرداری کرد. بر این لوح با ذکر نام قربانیان آمده است که آنها در این مکان “توسط صاحبقدرتان وقت ایران به قتل رسیدند”.
متن این لوح به درخواست برخی مقامهای محلی اندکی تعدیل یافته است. در متنی که پیشتر بر سر آن توافق شده بود عامل ترور میکونوس وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی معرفی شده بود. در متن حکم قاضی دادگاه میکونوس نیز تصریح شده که قتل چهار فعال سیاسی ایرانی “از سوی رهبران ایران به اجرا گذاشته شده است.” مونیکا تیمن در این مراسم گفت “میهمانان شهر ما توسط فرستادگان حکومت ایران ترور شدند”.
رأی نهایی دادگاه در ۱۰ آوریل ۱۹۹۷ در برلین با استقبال و شادی شاکیان قربانیان دادگاه میکونوس روبهرو شد. خانم شهره بدیعی (نفر دوم از راست)، همسر نوری دهکردی، قربانی ترور میکونوس در میان حاضران در دادگاه. هانس یوآخیم اریگ، وکیل مدافع (نفر جلو)
لوح یادبود قربانیان تروریسم دولتی در برلین
شهرداری تهران در اقدامی شتابزده تهدید کرد که برای مقابله با این اقدام شهرداری شارلوتنبورگ برلین لوح یادبودی برای قربانیان شیمیایی جنگ ایران و عراق مقابل سفارت آلمان نصب میکند. مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران نیز شماری از شرکتهای آلمانی را متهم کرد که “از مهمترين کشورهای تامين کننده سلاحهای شيميايی” حکومت عراق در جریان جنگی هشت ساله با ایران بودهاند.
در هفدهسالی که تا آن زمان از پایان جنگ ایران و عراق میگذشت مقامهای جمهوری اسلامی نه تنها رسما ادعایی علیه آلمان مطرح نکرده بودند که شمار زیادی از مجروحان شیمیایی را برای مداوا به این کشور فرستادهاند. شاید به همین علت باشد که چمران بدون ارائه هیچ توضیحی نصب لوح یاد شده را موقتی عنوان کرد.
مراسم پردهبردای از لوح یادبود قربانیان میکونوس در برلین در سال ۲۰۰۴. بر روی این لوح آمده: “به قتل رسیده به دست حاکمان وقت ایران”.
میکونوس و رسوایی ادامهدار
در سالهای اخیر نیز رویدادهای مختلفی بار دیگر ماجرای میکونوس را در خاطرهها زنده کرده است. آزادی کاظم دارابی پس از تحمل ۱۵ سال حبس، که با اعتراض شدید فعالان حقوق بشری و بازماندگان قربانیان روبرو شد، یکی از این رویدادهاست. دارابی آذر ماه ۱۳۸۶ آزاد و در میان استقبال مقامهای دولتی وارد تهران شد.
دو سال پیش نیز نمایش مستند جدیدی درباره واقعه میکونوس با عنوان “ترور در برلین” بار دیگر بحث تروریسم دولتی حکومت جمهوری اسلامی را به رسانههای غربی کشاند. در بیستمین سالروز عملیات تروریستی ماموران جمهوری اسلامی علیه مخالفان در آلمان بار دیگر برنامههای مختلفی، به ویژه در برلین، برگزار میشود که محور اغلب آنها محکوم کردن تروریسم دولتی است.
اندکی پس از ترور چهار ایرانی مخالف حکومت در رستوران میکونوس نام این مکان تغییر کرد. اکنون نزدیک به دو دهه میشود که محلی به این نام در برلین وجود ندارد؛ برای عدهای کمی میکونوس جزیرهی کوچکی توریستی در یونان است، اما برای میلیونها نفر در سراسر جهان این واژه تداعیکننده ترورهایی است که بلندپایهترین مقامهای حکومت جمهوری اسلامی آمران آن تلقی میشوند.
http://www.dw.de/dw/article/0,,16234726,00.html
لایکلایک